انبیاء عظام دارای فکر نبودند!
هر جا که تفکر و اندیشیدن است، قابلیت خطا و اختلاف است و هر جا که قابلیت خطا نباشد، جایگاه فکر و اندیشه نیست بلکه فوق فکر است.
همه ی علوم فکری، مشحون از اختلافات نظری است و یکی از مهمترین عوامل این اختلاف ها دخالت وهم در مسایل فکری و عقلی است. عقل مشوب و آمیخته، همیشه اختلاف پذیر و خطا پذیر است.
از این رو است که خواجه طوسی در نمط اول اشارات می فرماید: "لا یُرجی أن یتطابق علیها اهل زمان و لا یکاد یتصالح علیها نوع الانسان." یعنی امید تطابق و توافق بر مسایل فکری نیست و نزدیک است که نوع انسان بر آنها تصالح و اتحاد نداشته باشند.
تنها علمی که قابلیت خطا در ان وجود ندارد، علم حضوری است که خودِ معلوم نزد عالم حضور دارد و بین عالم و معلوم یگانگی وجود دارد و واسطه و صورتی در میان نیست.
قابلیّت خطا نداشتن فوق احتمال خطا نداشتن است! فتامل
سرّ عدم اختلاف انبیا و اولیا این است که ایشان اهل فکر نبودند!
عارف ربانی، علامه حسن زاده آملی در این رابطه می فرماید:
" مقام انبیاء عظام، مقام "اذا شاء أن علم علم" و فوق تفکر است و اگر شخص عاقلی بگوید انبیاء عظام دارای فکر نبودند، تعظیم آنها کرده است و تنقیص نیست؛ زیرا فکر تهیه مقدمات و تروّی است در حالی که آنها دارای مقامی فوق این مقامات هستند که مقام وحی و عصمت است."
(دروس شرح اشارات، نمط هفتم،ص160، با اندکی تصرف)
منم آن تشنه دانش که گر دانش شود آتش